2b7e1616ac8b455f81e7e1eaced11788 1

ما از زند‌گیِ مشترک مثلِ یک دست لباس استفاده کردیم. ما زندگی را یک دست لباس دانستیم. زمانی که خریدیمش نو بود و زیبا و مناسب. جذاب و توجه برانگیز. خیره کننده در هر محفل و مهمانی. آهسته آهسته اما کهنه شد، ساییده شد، رنگ و رویش رفت، از شکل افتاد و مستعمل و بی مصرف شد. چرا؟ چرا فرصت دادیم که زمان، با عشق، با زندگی، همانگونه رفتار کند که با آن پیراهنِ سرمه‌ای تو کرد که من آنقدر دوستش می ‌داشتم...

 

یک عاشقانه آرام